محل تبلیغات شما

 نه اعتماد و نه اعتقاد!

اسب سواری ، مرد افلیجی را سر راه خود دید ڪه عصا به‌دست پیاده می‌رود . افلیج از او کمک خواست، مرد سوار دلش به حال او سوخت ، از اسب پیاده شد او را از جا بلند ڪرد و بر روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند! مرد افلیج ڪه اڪنون خود را سوار بر اسب می‌دید دهنه ی اسب را ڪشید و گفت: 

اسب را بردم . 

و با اسب گریخت!
پیش از آن ڪه دور شود صاحب اسب داد زد: 

تو تنها اسب را نبردی ، جوانمردی را هم بردی، اسب مال تو ؛ اما گوش ڪن ببین چه می‌گویم. 

مرد افلیج اسب را نگه داشت! مرد سوار گفت: 

هرگز به هیچ ڪس نگو چگونه اسب را به دست آوردی! می‌ترسم ڪه دیگر "هیچ سواری" به پیاده‌ای رحم نڪند.
*****************

حڪایت ، حڪایت روزگار ماست!!
به قدرتمندان و ثروت اندوزان و ڪاخ نشینان بگویید: شما ڪه با جلب اعتماد مستمندان و بیچارگان و ستمدیدگان ؛ اسب قدرت به‌دستتان افتاده . شماها ؛ نه فقط اسب ، ڪه ایمان ، اعتماد ، اعتقاد و. نان سفره‌مان را بردید. فقط به ڪسی نگویید چگونه سوار اسب قدرت شدید!!! 

افسوس. ڪه دیگر نه بر اعتمادها، اعتقادی است و نه بر اعتقادها، اعتمادی!‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎

اگر حافظ امروز بود!/طنز

هزار مرغ ماهی خوار

لطفا آخرین نفر نباشید!

اسب ,، ,ڪه ,مرد ,سوار ,افلیج ,اسب را ,و نه ,اسب قدرت ,را به ,او را

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

tperathenhea فارسی سخن فایل های اسلامی unretanru stanontome omraninfo Raul's notes مجله تفریحی قفل گذاری دی وی دی dvd سی دی cd تضمینی 09355065498 nanatelde