محل تبلیغات شما

 هر که او بیدارتر پر دردتر!

یک مهندس کشاورزی نقل می کرد و می گفت:
روزی در دامنه های سبلان تحقیقی در مورد بعض بذرهای کشاورزی داشتیم و کارمان زیادی طول کشید و خیلی گرسنه شدیم . من از گروه جدا بودم و دیدم چند چوپان سفره ی ناهار پهن کرده و مشغول خوردن هستند و به من هم تعارف کردند . من به دلیل شدت گرسنگی نتوانستم تعارفشان را رد کنم و نشستم از غذایشان که گوشتی کاملا کوبیده و بی نهایت لذیذ بود خوردم . شکمم درد گرفت ولی تمایل و اشتهایم نسبت به خوردن کور نشد و بالاخره غذا تمام شد. 

پرسیدم: این که خوردیم گوشت چه بود و چگونه پخته بودید که من هم از آن غذا در خانه تهیه کنم؟ 

تا این سوال را کردم هر سه چوپان بدون جواب، از من دور شدند و به عبارتی فرار کردند . من یکی از آنان تعقیب کردم و اصرار کردم که باید به من بگوید گوشتی که خوردم گوشت چه بود؟ و او به ناچار و همراه با دلهره و ترس گفت که آقا مهندس، گوشت مار بود.
می گوید تا این جواب را از او شنیدم احساس کردم همه ی سلول های بدنم مار شده و در هم می لولند و حال خیلی خیلی بدی به من دست داد و تا حدود شش ماه از حس و فهم مزه ی غذاها محروم بودم.
اگر نپرسیده بودم و جواب نشنیده بودم برای همیشه لذت آن غذا بیخ دندانم می ماند ولی وقتی پرسیدم و جواب شنیدم، به حکم تخیل، شش ماه تمام مریض بودم.


 مولانا می‌گوید:
هر که او بیدارتر پر دردتر
هر که او آگاه‌تر رخ زردتر

اگر حافظ امروز بود!/طنز

هزار مرغ ماهی خوار

لطفا آخرین نفر نباشید!

ی ,جواب ,غذا ,گوشت ,خیلی ,هم ,که او ,بیدارتر پر ,به من ,او بیدارتر ,کردند من

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

SS501 short stories رویای کودکی burgreehamplo لژیون همسفر نسیم مـــــــــــــداد رنگی فروش سیستم ویژن Vision همه چی dingbarene thopoburgco پارس ناز