میتوان بهطور کلی، ویژگیهای علوم انسانی از منظر پستمدرنیسم را در سه ساحت هستیشناختی، معرفتشناختی و روششناختی دستهبندی کرد:
ساحت هستیشناختی
1. جهان از منظر پستمدرنیسم از دیدگاهها و مواضع گوناگون و متفاوت قابل تجربه است که هر یک از این دیدگاهها خاص است زیرا از طریق گفتمانهایی حاصل شده که دنیای اجتماعی، فرهنگی و ی ما را میسازند.
2. موضع فکری و یا نحوۀ مواجهه هر فرد با جهان بازتابانندۀ گفتمان یا بستر فرهنگیای است که در چارچوب آن قرار دارد و در قالب آن شکل گرفته است؛ بدون اینکه بتوان ارجحیتی بین آنها قائل شد.
3. پستمدرنیسم جهان را جهان کثرت و عالمی ناهمگن و نامتجانس و برساخته از خیل کثیری از تأویلها و تفسیرهایی میداند که در آن، معرفت و حقیقت اموری امکانیاند (و نه جوهری) و لذا حقایق محض وجود ندارد و هر چه هست، قطعیتناپذیر است.
4. پستمدرنیسم امکان ایجاد یک هستیشناسی بنیادین که بتواند آخرین منزل حیات اجتماعی باشد زیر سوال میبرد. این بدان معنا نیست که معنا و عمل اجتماعی پایه و اساسی ندارند بلکه بدین معناست که این پایه و اساس متزل و در معرض تغییر است. بطور کلی اینکه نمیتوان در خصوص حقیقت انسان، جهان و اجتماع نسخه نهایی پیچید.
5. پستمدرنیسم هر گونه تصوری در خصوص منِ اندیشنده» را بهطور کامل رد میکند و آن را افسانهای برساخته فراروایتهای متافیزیک (شامل جوهر، ذات، صفات، صور معقول، صور مثالی، و .) میداند که در مقام عناصر پیشینی آگاهی، بهعنوان بنیانهای دروغین حقیقت بهکار میروند.
6. پستمدرنیسم منتقد شدید برداشت دکارتی از انسان بهعنوان سوژه (منشأ آگاهی و منبع مقتدری برای معنی و حقیقت) هستند. آنها معتقدند که فاعل شناسا (انسان) هوشیاری یکپارچهای ندارد بلکه بهوسیلۀ زبان ساختمند شده است. بدین ترتیب پستمدرنیسم متافیزیک را از جنبه مفاهیمی چون علیت، هویت، انسان در مقام فاعل شناسا، و ثبات حقیقت نقد میکند.
7. پستمدرنیسم حقیقت را همواره بهمثابه امری از پیش ی و این جهانی فرض میکند.
پستمدرنیسم ,حقیقت ,جهان ,منظر ,انسان ,صور ,که در ,از منظر ,پایه و ,و حقیقت ,در مقام
درباره این سایت