با مطالعۀ گروندریسه و سپس سرمایۀ مارکس (تأکید میکنم که برای خواندن سرمایه اول باید گروندریسه را خواند)، به مهمترین دیالکتیک، که او از آن به روش دیالکتیک یاد می کند، پی میبریم و آن ارزش مصرف (تز) در برابر ارزش مبادله (آنتی تز) است که ارزش اضافی (سنتز) را به وجود میآورد. ارزش مصرف، همان ارزش تا آنجایی است که بتوان چیزی را استفاده کرد که بدان use value میگویند. این ارزش، تنها ارزش حاکم (نه موجود) تا قبل از فئودالیته متأخر بود. اما آنتی تز آن که حاصل رونق مرکانتالیسم و مناسبات تولیدی انگلستان (چون مارکس انگلستان را تحلیل کرده) یعنی صادرات پشم به هلند و واردات کالاهای دیگر که منجر به تبدیل شدن زمینهای کشاورزی به چراگاه و خالی شدن آنها از دهقان و سپس جنبش حصارکشی گردید و در واقع نیروی کار بدین طریق از زمین جدا شد، ارزش مبادله بود. ارزش مبادله از گردش مداوم کالا با واسطۀ معیاری به نام پول حاصل میشود. هر چیز که با سرعت گردش بیشتری قابلیت تبدیل شدن به پول را داشته باشد و بتواند وارد چرخۀ گردش پول-کالا.کالا-پول بشود واجد ارزش مبادله است. این ارزش در واقع درونیترین و مهمترین ارزش است، زمانی که فرم اجتماعی مرکانتالیسم پیشرفته باشد. اما برای اینکه کالاها بتوانند با هم مبادله شوند و ارزش مبادله به وجود آید به معیاری نیاز است. مشخصات ظاهری چیزها نمیتواند معیار مبادله باشد لذا کار به عنوان مهمترین معیار مبادله کالاها تعیین میشود که البته انتزاعیترین و بنیادیترین مفهوم در مناسبات اقتصادی است. ارزش مبادله نیز بر اساس کار و زمان کار تعیین میشود. اگر کالایی 20 نفر ساعت کار ببرد و کالای دیگر 5 نفر ساعت، کالای اول 4 برابر کالای دوم ارزش مبادله دارد و این در واقع همان ارزشی است که با پول جابجا میشود. لذا زمان کار مهمترین معیار برای مبادله است و این را البته به نحوی آدام اسمیت نیز مطرح کرده است. اما برای اینکه سود تولید شود، سرمایهدار به عنوان نماد ارزش مبادله (سرمایه به عنوان کار اندوخته شده) باید با ارزش مصرف یعنی آنتیتزش (کارگر) روبرو شود نه با ارزش مبادلۀ دیگر. کارگر به مثابه سرف یا برده، ارزش مبادله بود زیرا خودش خرید و فروش میشد. اما در شیوه تولید سرمایهداری، برده تبدیل به کارگر میشود و از ارزش مبادله به ارزش مصرف هبوط میکند. لذا ارزش مبادله با ارزش مصرف مواجه میشود (چیز مبادله شدنی را باید کسی مصرف کند و این همان دیالکتیک ذاتی است). مواجهه ارزش مبادله (سرمایه) با ارزش مصرف (نیروی کار) است که می تواند ارزش اضافه (سود) تولید کند. هر چه تز و آنتیتز در دو نهایت دور از هم قرار داشته باشند سنتز بیشتری حاصل خواهد شد. لذا سنتز سود کلان حاصل سرمایه به انتزاعیترین وجه و کار به انتزاعیترین وجه (بدون شاخص و برگ و تخصص خاص و .) است. لذا با مراحلی که بدان مراحل انباشت اولیه میگویند (شامل الغای استفاده از زمینهای مشاع، الغای حمایتهای نهادهای مذهبی از افراد، الغای حمایتهای طبیعت از معاش، و الغای حمایتهای نهادهای مدنی مثل اصناف از معاش به واسطۀ حضور تولیدات کارخانه ای) کارگر خود به خود تبدیل به ارزش مصرف میشود.
ارزش ,مبادله ,کار ,میشود ,مصرف ,پول ,ارزش مبادله ,ارزش مصرف ,با ارزش ,است که ,در واقع ,ارزش مبادله سرمایه
درباره این سایت