محل تبلیغات شما

ایمان بعضی ها به هیچ بند است!

جوانی با چاقو وارد مسجد شد! گفت:
بین شما کسی هست، مسلمان باشد؟!
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد، پیرمردی ریش سفید از جا برخاست و گفت: آری، من مسلمانم.
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت: با من بیا!
پیرمرد به دنبال جوان به راه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند.
جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که می خواهد تمام آن ها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد.
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت:
به مسجد بازگرد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاور.

جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید:

آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟!

افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیشنماز مسجد دوختند!

پیشنماز رو به جمعیت کرد وگفت :
چرا نگاه می کنید؟! به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی شود!

:ایمان بعضی ها به هیچ بند است!!

اگر حافظ امروز بود!/طنز

هزار مرغ ماهی خوار

لطفا آخرین نفر نباشید!

مسجد ,پیرمرد ,ها ,ایمان ,بند ,مسلمان ,بند است ,ایمان بعضی ,به هیچ ,هیچ بند ,بعضی ها

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عاشقانه ها فاطیما لاب باغ سپهر و ستایش نماز اوج بندگی سردرد بهترین پاسخ به پرسش مهر, بهترین پاسخ به پرسش مهر رئیس جمهور, بهترین جواب پرسش مهر, بهترین نقاشی پرسش مهر, پاسخ به پرسش مهر 98-1399, پاسخ به پرسش مه طراحی و اجرای استیکر وشبرنگ بدنه خودروهنرهمرنگی سیارک 6515 داستانک bazsazi