محل تبلیغات شما

 فقط تو پدر بزرگ داری؟

کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید.
وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست! بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.
فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند.
او کلاه را از سرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند.
به فکرش رسید،که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد.
میمون ها هم کلاه ها را به طرف زمین پرت کردند و او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.
سال های بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند .
یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد.
او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند.
او کلاهش را برداشت، میمون ها هم همان کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند!
یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت :

فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری؟

اگر حافظ امروز بود!/طنز

هزار مرغ ماهی خوار

لطفا آخرین نفر نباشید!

ها ,میمون ,هم ,کار ,سرش ,زمین ,میمون ها ,کلاه ها ,کار را ,ها را ,پدر بزرگ

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ottourriamur maytravleicei مجله سفر و گردشگری testpelcentpret ❤دنیای دخی دیوونه❤ مرکز فروش محصولات Mitsubishi در ایران مرجع تدریس خصوصی beast-fans myaproccasma biotulmipe