محل تبلیغات شما

استقبال از شخصیت ها

✍️صالح نیكبخت


دوستی می گفت: در سفر یک مقام برجسته به شهری در کشوری، شبانه 4000 دست لباس محلی آن منطقه دوخته شد؟! تا هنگام استقبال و در تجمعات مورد استفاده قرار گیرد؟!

امروز صحبت های اردوغان با فردی در حین بازدید از یک مرکز تجاری را دوست بسیار عزیزی از ترکیه برایم فرستاد، ظاهرا این نوع رفتار، در همه کشورها مشابه است؟!

ترجمه مطلب:

رجب طیب اردوغان و همسرش امینه اردوغان هنگام افتتاح یک مرکز بزرگ تجاری، وارد بخش فروش گوشت آن مرکز می شوند. اردوغان که بخش مذکور را بسیار تمیز و مرتب دیده بود؛ با محافظین خود به سمت غرفه قصابی رفته، شروع به صحبت با قصّاب می کند.

رئیس جمهور: گوشت های گاو و گوسفند بد نیستند، کارها چطور پیش میره؟
قصّاب: در مجموع خوب بود، اما امروز حتّی یک کیلو هم نتونستم، بفروشم!

رئیس جمهور: چرا؟
قصّاب: چون شما از اینجا بازدید داشتید، از ورود مشتری به بازار ممانعت بعمل آمد.

رئیس جمهور: در آن صورت من می خرم! 4 کیلو گوشت می تونی به من بدهی!
قصاب: نه، نمی تونم، بفروشم!

رئیس جمهور: برای چی نمی فروشی؟!
قصّاب: گفتند؛ شما می آیید، تمام چاقوهای ما را جمع کردند!

رئیس جمهور: چاقو هم نباشه؛ می شه. این تکّه گوشت رو به من بده!
قصاب: باز هم نمی تونم، بفروشم!

رئیس جمهور: دوباره چی شد؟ چرا نمی فروشی؟!
قصّاب: چون که من قصّاب نیستم! یک سرباز وظیفه از بخش امنیت پلیس ام!

رئیس جمهور با عصبانیت می گوید: برو فرمانده ات رو صدا کن!
قصّاب: اونه ها اون جاست، تو غرفه ماهی فروشی داره ماهی می فروشه!

اگر حافظ امروز بود!/طنز

هزار مرغ ماهی خوار

لطفا آخرین نفر نباشید!

رئیس ,جمهور ,قصّاب ,یک ,اردوغان ,گوشت ,رئیس جمهور ,بفروشم رئیس ,به من ,فروشی؟ قصّاب ,یک مرکز

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

صبح شوشتر Cathy's page عاشقانه های ما دوتا lesmhighworria گروه تجاری آبو،لمینت،پارکت،کفپوش،کاغذدیواری،درب ضد سرقت سرزمین من خیر روستای باتمانقلنج سهند Jacqueline's collection مهندسی مخابرات paschwevilo