اصطلاح تب كرد و مرد!
پسری پدرش از دار دنیا رفت و او در مرگ پدر به سوگواری نشست.
روزهای اول هركس می رسید و سبب مرگ پدرش می پرسید، پسر با آب و تاب از ابتدای بیماری پدر تا لحظه مرگ را تعریف می كرد كه ناچار اگر صبح بود دنباله تعریف به ظهر می کشید و مجبور بود ناهار بدهد و اگر بعد از ظهر بود دنباله صحبت به شب می كشید و مجبور می شد به مهمانان شام بدهد.
رندان این خبر را شنیدند هر روز یك عده قبل از ظهر و یك عده بعد از ظهر برای عرض تسلیت به خانه پسر می رفتند و از او سبب مرگ پدرش را می پرسیدند. او هم طبق معمول با آب و تاب تعریف می كرد و رندان را شام و ناهار می داد.
بالاخره پسر از این وضعیت عاصی شده و با بزرگ تری م می کند و او دستور می دهد که از این پس هرکسی علت مرگ پدرت را پرسید یک کلام بگو:
خدا بیامرز تب کرد و مُرد
درباره این سایت