محل تبلیغات شما

چگونه راه باز شد؟

روزی، گوساله‌ای باید از جنگل بکری می‌گذشت تا به چراگاهش برسد. گوساله‌ بی‌فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد.
روز بعد، سگی که از آن جا می‌گذشت، از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت. مدتی بعد، گوساله راهنمای گله، آن راه را باز دید و گله‌اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند.
مدتی بعد، انسان‌ها هم از همین راه استفاده کردند: می‌آمدند و می‌رفتند،به راست و چپ می‌پیچیدند، بالا می‌رفتند و پایین می‌آمدند،شکوه می‌کردند و آزار می‌دیدند و حق هم داشتند. اما هیچ کس سعی نکرد راه جدید باز کند.
مدتی بعد، آن کوه راه، خیابانی شد. حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین، از پا می‌افتادند و مجبور بودند راهی که می‌توانستند در سی دقیقه طی کنند، سه ساعته بروند، مجبور بودند که همان راهی را بپیمایند که گوساله‌ای گشوده بود.
سال‌ها گذشت و آن خیابان، جاده‌ اصلی یک روستا شد، و بعد شد خیابان اصلی یک شهر. همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند، مسیر بسیار بدی بود.
در همین حال، جنگل پیر و خردمند می‌خندید و می‌دید که انسان‌ها دوست دارند مانند کوران، راهی را که قبلا باز شده، طی کنند، و هرگز از خود نپرسند که آیا راه بهتری وجود دارد یا نه؟

(داستانی کوتاه از کتاب پدران، فرزند‌ها و نوه‌ها، نوشته پایولو کوئیلو)

اگر حافظ امروز بود!/طنز

هزار مرغ ماهی خوار

لطفا آخرین نفر نباشید!

راه ,باز ,بعد، ,راهی ,مدتی ,جنگل ,مدتی بعد، ,راهی را ,آن جا ,اصلی یک ,از آن

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Aurora آموزش تجهیزات مایتل nammidethin rhumedosob Jason's blog subcrutpgeapi اخبار روز ایران Antonio's receptions اجرای تاسیسات و لوله کشی downrutpvibys